۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۸, پنجشنبه

رد توهّم حضور در شعر خیام


همین خیام ببینید چقدر خوب بیانش کرده (حالا البته از خیام بیشتر متنی به این نام در نظرم است تا شخصی حقیقی با چنین و چنان نگاه):

اسرار ازل را نه تو دانی ّو نه من
وین حرف معمّا نه تو خوانی ّ و نه من
هست از پسِ پرده گفت‌وگوی من و تو
چون پرده برافتد، نه تو مانی ّ و نه من!

به عبارات و واژه‌ها دقت کنید: اسرار ازل؛ تو و من؛ گفت‌وگو؛ حرف و حرف معما؛ پرده و پس پرده؛ نماندن (غیبتِ) تو و من بعد از «بر»افتادنِ پرده، و...
ببینید چگونه گام‌به‌گام مخاطب را از هرچه توهّم حضور تهی می‌کند:

اسرار ازل را نه تو دانی ّو نه من
وین حرف معمّا نه تو خوانی ّ و نه من (امتناع دانستن و خواندن که قرائت دیگری است از همان دانستن)؛

هست از پسِ پرده گفت‌وگوی من و تو (امتناع حضور و حتا شاید بتوان جلوتر رفت و گفت تأکید بر غیاب آمیخته به هویت زبانی)؛

چون پرده برافتد، نه تو مانی ّ و نه من (امتناع حضور در ورای هر گونه پرده‌ی نمایش و «مجازی»).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر