نکتهای که در طول تماشای فیلم متروپلیس (1927) نظر مرا به خودش جلب کرد و، تا جایی که جُستم، ظاهراً
هیچکس به آن اشارهای نکرده تناسب و تناظر
نشانهایِ داستانِ این فیلم بود با داستان موسای پیامبر در تورات و حتا قرآن، و چون موسی پیامبر قوم یهود است این شباهت
نمیتواند بیدلیل باشد (یادمان نرود که کارگردان این فیلم فریتز لانگ آلمانی است و اگرچه در سال 1933 سِمَتِ مهمی را در سینمای آلمان رد کرد اما باز ظاهراً تبلیغات نازیها در او و افکارش بیتأثیر نبوده).
سرنوشت مردم این شهر خیلی شبیه سرنوشت قوم بنیاسرائیل تصویر شده
و صحنههایی از فیلم کاملاً متناظر است با صحنههایی از فیلم دهفرمانِ چند
دههی بعد (The Ten Commandments 1956)؛ موارد مشابه زیادند، برای نمونه،
جایی که زن پتیارهی ماشینی که حاصل سِحر و دانشِ مخترعی با عقدههایی
مشابهِ سامری است، مثل گوسفند سامری، مردم را گمراه میکند، طوریکه مردم برای بهچنگ آوردنش به جان هم میافتند که یادآور حکم خداست که بعد از توبهی قوم
بنیاسرائیل به آنها امر میکند همدیگر را بکشند؛ یا موضوعِ بهخطر افتادنِ جان
بچهها که با قتلعام بچههای قوم بنیاسرائیل بهدستور فرعون و همینطور
با انتقام الهی از قوم فرعون کاملاً مرتبط و متناسب بیان شده؛ یا بحث آب، هم
در داستان موسا و هم در این فیلم...
بهنظرم این فیلم قرائت جدیدی از
داستان قوم موسی ارائه کرده، قرائتی که با ذهنیت مردم آلمان در آن دوره
تناسب بیشتری داشته باشد و قوم یهود را محکوم کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر